۱۳۸۷ اسفند ۳۰, جمعه

سخن سعدی از زبان پرزیدنت اوباما – روز هفتاد و چهارم

در نوروزی چون امروز که چون هر نوروزی مایه فخر و مباهات هر ایرانی تبار است، یکی ازین دیار از سرزمین آمریکا، یادآور میشود کلامی را برای مردمان سرزمینی که این کلام از آنجا برخاسته است، کلام همیشه جاوید یکی از بزرگترین صاحب اندیشگان تاریخ بشری، سعدی، که
بنی آدم اعضای یک پیکرند ------- که در آفرینش ز یک گوهرند
این «یکی» یک آدم معمولی و احیانا یک استاد دانشگاه ایرانشناس آمریکایی نیست، این «یکی» پرزیدنت اوباما رییس جمهوری این مملکت است، که نیک میداند چگونه سرنوشت بشرها بر صحنه این کره خاکی بهم گره خورده است و چگونه هدف مشترک همه انسانها از هر نژاد و دین و سرزمین و باوری، هدف ایجاد فرصت ها برای نیک بختی فرزندان، امنیت خانواده و صلح میان ملت ها، آنچنان بهم پیوستگی یافته است که چاره معضل بزرگ انسان امروز را تنها در کلام بی نیاز به هیچ زیور سعدی «بنی آدم اعضای یک پیکرند» میتوان یافت.
سخن پرزیدنت اوباما در حقیقت سخنیست نه فقط خطاب به ایرانیان که به آمریکاییان و بآنها که در دو سو نشسته اند و سعیشان پیوسته ترسیم و درشت نمایی اختلاف هاست و نه وجوه مشترک که بزرگترینشان همین «اعضای یک پیکر» بودن است.
میدانم که وقتی صحبت گفتگو و سعی در نوعی ارتباط میان آمریکا و ایران میشود بلافاصله دو جبهه موافق و مخالف با هم تشکیل میشود هم در میان ایرانیان و هم در میان آمریکاییان که هر کدام نیز برای خود استدلالی دارند، اما حرف من مطلقا به قصد جانب این یا آن را گرفتن نیست، بلکه ترسیم تصویریست که بستر تمامی بحث ها و جدل ها و تفاهم ها و سو تفاهم هاست و این تصویر را نیز هر چه تلاش کنم بهتر از سعدی جاودان نمی توانم تشریح کنم، همچنان که پرزیدنت اوباما نیز مآلاً متوسل به سعدی میشود و حقیقت تغییرناپذیر پیوستگی بنی آدم را که این آدم ها چه بخواهند و چه نخواهند اعضای یک پیکرند و سرنوشت آنان بر این صحنه حیات از آغاز بهم گره خورده و بامروز رسیده که اصولا دیگر تمیز آدمها از یکدیگر و اینکه کی مال کجاست نیز میسر نیست.
پرزیدنت اوباما بعنوان مرد آگاهی از میان مردمان آگاه دنیا، «جبری» را یادآوری میکند فراتر از شعارهای پوچ جاهلانه در این سو و آن سو. جبری که اگر نبود شاید بنی آدمی نیز تا امروز بر صحنه حیات باقی نمانده بود. و آدم، بنی آدمی را باقی نگذاشته بود.
و میرسیم به امروز، به نوروز، در حالیکه در بامداد این خجسته ترین روز، در سرزمین آمریکا که روزگاران دراز هرگز از نوروز نشنیده بود، رییس جمهوری آن، با پذیرش و بیان آنکه نوروز لحظه آغاز دیگری است و حکایتی دیگر از غنای فرهنگی ایرانیان که در طول هزاره ها چه ارمغانی به فرهنگ بشری افزوده اند، در حقیقت باین خجسته روز در آمریکا رسمیتی میبخشد. و این رسمیت بخشیدن، دوست و همراه همیشه با من، حاصل تلاش هر ساله هزاران هزار ایرانی پراکنده در سرزمین های دیگر است که بی توجه به همه ناروایی ها و درشت گویی های ناسزایی که در موردشان در سرزمین مادریشان تبلیغ شده، رسالت تاریخی خویشتن را از یاد نبردند. رسالت گرامیداشت و شناساندن ویژگی بی همتای نوروز به همه دیگر پاره های پیکر آدمیت.
و من پاره ای ازین پیکر آدمیت نیز نوروز خجسته را به تو که «انسان» امروز و ساکن این صحنه حیاتی، شادباش میگویم. هر جا که هستی و از هر جا که میایی.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سال نو مبارک

ناشناس گفت...

آقای بهارلو
سخن سعدی درست، سخن اوباما درست... سخن خامنه ای درست... تو بگو... کی به میز گرد برمی گردی.
امروز یکی از دوستان رادیدم که می گفت برنامه میز گردی با شما را دیگر نگاه نمی کند زیرا مجری خوبش آقای بهارلو آن را ترک کرده است. من هم به او اتفاقا همین حرف را زدم
واقعا این دو فرد نه تنها خوب برنامه را اجرا نمی کنند، بلکه موضوع بحث آنان نیز مورد علاقه خودشان است نه ملت ایران. به خاطر همین این برنامه مثل سابق، متاسفم بگویم که دیگر مثل سابق بیننده ندارد.
این را در سایت آقای وفا نوشتم دو بار و او هر دوبار آن را منتشر نکرد.

به امید اینکه سال خوبی داشتی و به برنامه میز گرد با شما سریعا برگردی