۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

مجموعه ای که زيباکلام ها و غير زيباکلام ها درآنند – روز يکصد و نوزدهم

وقتی مجله نيوزويک مينويسد، هر چيزی که فکر می کنيد از ايران ميدانيد اشتباه است، هر چند خطابش به جامعه غرب است اما شامل حال خود ايرانی ها هم بخوبی ميشود و شامل بنده هم بهمچنين.
قضيه نگرش کليشه ای به ملت ها و قوم ها، هميشه نتيجه اش اذعان به نادانيست. خود همين آمريکا را در نظر بگير که يکی بيايد و بگويد چگونه آدمهائی هستند. ساده دل و صادقند؟ ما هم ساده دل و صاف و ساده و صادقش را ديده ايم و هم کلک باز و زيرک و غير صادق.
سخت کوش و دقيقند؟ ما هم سخت کوش و دقيق را ديده ايم و هم تن پرور و سهل انگار.
مهمان نواز و مهربانند؟ ما هم مهمان نوازش را فراوان ديده ايم و مهربانش را و هم انها که احيانأ نمی خواهند سر به تن غريبه باشد، اما جرئت ابرازش را ندارند.
بی خبر از مسائل جهانند؟ هم بی خبرش را ديده ايم و هم بسيار با خبرش را.
اصل قضيه اينست که تو اگر نيک نظر کنی، در مورد يک خانواده هم نمی توانی کليشه ای قضاوت کنی و همه را بيک چوب برانی، چه رسد به يک کشور و به يک ملت. ملتی مثل ايران يا ملتی مثل آمريکا.
در سخنانی که از دکتر صادق زيباکلام ميشنوم در يک مناظره تلويزيونی که همين سه هفته پيش از تلويزيون ايران پخش شده، می بينم که او چگونه آگاهانه و با ديدی عاری از شعار و تعصب سعی دارد به آنها که در ايران نشسته و حکم صادر ميکنند که در آمريکا چه اين سر کار باشد و چه آن و چه اين حزب باشد و چه آن حزب در بروی همان پاشنه ميچرخد که ميچرخيد پاسخ میدهد که تا آن زمان که اساس تصور اين باشد که در آمريکا در زيرزمينهای تاريک هرچه صهيونيست و فراماسونر و اسلحه ساز و غيره و غيره است نشسته اند و تصميم ميگيرند و بقيه هم ول معطلند، از حقيقت آنچه در اين جامعه پويا صورت ميگيرد هر روز بيشتر فاصله ميگيريم.
و از اين سو من ميآموزم که در ايران هم زيباکلام ها که مسلمأ تعدادشان نيز کم نيست، چگونه آگاهانه مسائل را دنبال ميکنند و چگونه حرفشان را بر اساس دانسته ها بدون توسل به شعار و بازی با احساسات مردم بزبان ميآورند آنچنان که مخاطبان خود را در يک مناظره علنی تلويزيونی آرام به شنيدن واميدارند. مثلأ او در پاسخ آنکه مدعيست اوباما با گذشتگان هيچ فرقی ندارد و هيچ تغييری حاصل نشده، فهرستی عرضه ميکند چون، اعلام آنکه زندان گوانتامو بايد تعطيل شود، اعلام آنکه بايد از عراق سريعتر خارج شد، اينکه بايد در افغانستان قرص و محکم ايستاد و همين که مطبوعات اسرائيلی اوباما را بخاطر موضعی که در قبال مسئله هسته ای ايران در پيش گرفته به انتقاد گرفته اند، همه تغيير است که پاره ای بطور کلی منکر آن هستند. او ميگويد اگر اوباما ظرف اين صد روزه هر روز يک تغيير عمده در سياست آمريکا ميداد باز هم ما مدعی ميشديم که هيچ تغييری صورت نگرفته است (همچنان که مخالفين پرزيدنت اوباما در داخل خود آمريکا نيز ادعائی مشابه دارند).
و صادق زيباکلام با صراحت و تهور و آگاهی در پاسخ آنکه ميپرسد، اين رو در روئی با آمريکا چه سودی برای ما داشته است ميگويد، من هم با شما هم عقيده هستم که اين تقابل و رو در روئی ظرف سی سال گذشته جز آنکه دمار از روزگار منافع ملی ما در آورده هيچ فايده ای نداشته است. فايده را بايد از آنها پرسيد که اين همه اصرار دارند که بين ما و آمريکا، بين ما و نظام سلطه تضاد وجود دارد و ما پرچمدار مبارزه با آمريکا هستيم، فايده را بايد از آنها پرسيد.
زيبا کلام سخنان ديگری را نيز در اين مناظره بزيبائی بر زبان رانده که موضوع صحبت ما نيست. مراد از اين نقل و قول ها آنست که حتی برای تو که در ايران نشسته ای نيز مثل من که در واشنگتن نشسته ام اين يادآوری هر روزه لازم است که حد اقل خودمان با گزارشهای شتابزده دو خبرگزاری و چهار تا خبرنگار ازين مقام و آن مقام و اين مکان و آن مکان در مورد خود قضاوت کليشه ای نکنيم. نه خودمان را دست کم بگيريم و نه زيادی از عرش نظر کنيم.
به مجموعه ای نگاه کنيم از مردم گونه گون و محيط زيستی بنام ايران و مردم گونه گون و محيط زيستی بنام آمريکا.
در ايران زيباکلام ها هستند. غير زيبا کلام ها هم مسلمأ هستند. در آمريکا نيز بهمچنين.
* از فريدون که با ارسال يک کليپ بهانه صحبت امروز را بمن داد، سپاسگزارم.

۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه

مرور بر مجله Newsweek این هفته – روز یکصد و هیجدهم


آخرین شماره مجله معروف Newsweek، که تاریخ اول ژوئن ۲۰۰۹ را دارد، اگر نه تمام مجله که اکثریت مطالب آن به «ایران» اختصاص داده شده است. از روی جلد گرفته که با تصویر آقای احمدی نژاد است تا مطالب داخلی آن که به وسیله گروهی از خبر نگاران و نویسندگان این مجله تهیه شده است.هرچند مطالب متنوع از دید خبرنگاران مختلف به آدم فرصت می دهد تا فارغ از دیدی کلیشه ای به ایران و مسائل آن بخصوص در ارتباط با مسئله اتمی و انتخابات ریاست جمهوری نگاه کند، اما تم اصلی این شماره که با حروف درشت روی جلد آن چاپ شده این است که:
Everything you think you know about Iran is wrong
«هرچه در مورد ایران فکر می کنید می دانید، اشتباه است.» که شاید نشان دهنده واقعیتی است نه فقط برای غیر ایرانی ها، بلکه برای خود ایرانی ها که هر کدام احتمالاً در تصور آنند که همه دیگر ایرانی ها روی خط فکری آنهاحرکت می کنند. در این مجله فی المثل «فرید زکریا» نویسنده ارشد نیوزویک که دیدی کم مانند و دقیق برای تجزیه و تحلیل مسائل جهان دارد، می نویسد هر چه در مورد ایران می دانید یا نادرست است و یا پیچیده تر از آن که تصور می کنید، از جمله بمب اتمی و اینکه لزوماً ایران در پی به دست آوردن بمب اتمی نیست. او سخنان همیشگی بنجامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل را که در مصاحبه با نیوزویک در هفته گذشته نیز تکرار کرده بود به پرسش می گیرد که ایرانی ها را به عنوان انتحاری هایی معرفی کرده بود که معتقد به پایان قریب الوقوع دنیا هستند. فرید زکریا استدلال می کند که سرکردگان و رهبران رژیمی که پولهایشان را سرازیر بانکهای سوییس و دوبی می کنند تا برای نوه و نتیجه شان باقی بماند، نمی توانند انتحاری و در انتظار پایان دنیا باشند. او معتقد به نوعی منطق گرائی در ایران است و هشدار می دهد که با پیش داوری ها، نباید به فکر آغاز جنگی دیگر در خاورمیانه بود. در همین شماره مصاحبه نیوزویک با محمد البرادعی چاپ شده که قویاً در مورد ایرانیان می گوید: آنها فناتیک نیستند. البرادعی واژه معروف به «چوب و هویج» را که در توصیف سیاست آمریکا نسبت به ایران عنوان می شد، توهین آمیز و شایسته چارپایان و نه ملتی مغرور چون ایران می داند. البرادعی بن بست موجود را ناشی از نگرش با نخوت نئو کان ها یا محافظه کاران نو می داند و آنان را به خاطر سیاست های چند ساله گذشته به باد انتقاد می گیرد.و باز در همین شماره مجله، مصاحبه نیوزویک با محمد خاتمی، رئیس جمهوری پیشین ایران آمده که در آن خاتمی، دخالت آقای خامنه ای را در کناره گیری او از انتخابات انکار می کند و آن را شایعه ای بی اساس می خواند، در حالی که باز در همین شماره در گزارشی از مازیار بهاری تحت عنوان «هر کس به جز احمدی نژاد» در مورد ورود میر حسین موسوی به صحنه مبارزات انتخاباتی از قول یکی از مشاوران ارشد خاتمی گفته شده که، خامنه ای ابتدا خاتمی را دوستانه از کاندیدائی بر حذر می دارد اما خاتمی علی رغم این هشدار دوستانه خود را کاندید می کند و این امر آقای خامنه ای را آشفته می کند و شخصی را نزد او می فرستد و از او می خواهد تا کناره گیری کند. و بعد روزنامه کیهان وارد ماجرا می شود و کار به نوعی تهدید جانی می رسد که به قول معروف خاتمی یا به زبان خوش یا به زبان ناخوش باید کنار برود.این مجله مطالب مفصل دیگری نیز از ایران دارد، اما اجازه بده در کنار آنچه در توصیف و تنوع در نگرش نسبت به ایران گفتم، یک خطای ژورنالیستی را هم بگویم. در قسمت پائین صفحات مربوط به ایران، به وقایع نگاری فهرست وار از روابط ایران و آمریکا اختصاص یافته که نه نظر یک نویسنده که باید موضع یک نشریه مسئول و خارج از اظهار عقیده و تفسیر باشد، اما در این وقایع نگاری برای تاریخ شانزدهم ژانویه ۱۹۷۹ نوشته شده، «بعد از ماه ها اعتراضات گسترده علیه حکومت او شاه تحت الحمایه آمریکا، از ترس جان خود ایران را ترک کرد.»نیوزویک در همین یک سطر، حداقل دو غلط فاحش روزنامه نگاری دارد، یکی «تحت الحمایه آمریکا بودن شاه» که حداقل طیف گسترده ای آن را مردود می دانند و نمی توان آن را بدون ذکر عقیده مخالف به عنوان حقیقت تاریخی به خورد خواننده داد. و دیگری «از ترس جان خود» از ایران خارج شدن است که باز به نغمه ای می ماند بیشتر برای تحبیب گروهی خاص و چیزی است بیشتر شبیه شعارهای قطب زاده، در روزهای انقلاب تا ذکر یک واقعیت تاریخی که باید از هر سو و از هر زاویه ای به آن نگریست.ملاحظه می کنید که خطاهای ژورنالیستی در این ایام قحط الرجال شامل ژورنالیست آمریکائی هم می شود و در انحصار جهان سومی ها نیست.