۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

از انقلاب اطلاعاتی - روز یکصد و سی و چهارم

در حالی که مثلاً در ایران، در را به روی همه رسانه های گروهی دنیای آزاد بسته اند و گزارشی از خبرنگاری خارجی اگر مخابره شود از داخل هتل محل اقامت او خواهد بود، اما در هیچ زمان که حافظه من یاری می دهد رسانه های گروهی دنیای آزاد اینچنین مملو از گزارش های مربوط به ایران نبوده است.
از راهپیمایی های چند صد هزار نفره روزانه در تهران گرفته تا تظاهرات شیراز و اصفهان و تبریز، از رویارویی دسته جمعی مردم با موتورسوارها و لباس شخصی ها گرفته، تا صحنه های منتزع و در گوشه و کناری از درگیری هایی که پیشتر امکان دیدن آن برای یک خبرنگار و ضبط آن بروی نوار فیلم و نشان دادن آن به من که در این سوی دنیا نشسته ام نبود. اما زمانی که عصر انقلاب اطلاعاتی فرارسیده باشد که اینک رسیده و دوقرانی بعضی ها هنوز نیافتاده هیچ نیرویی قادر به کنترل اطلاعات و محروم ساختن مردم از دریافت آن وجود ندارد. از هر ده ایمیلی که باز می کنم حداقل یکی دوتا آدرس پراکسی هایی را که به ابتکار خود یافته اند می بینم که در اختیار همگان می گذارند تا جلو ماشین سانسور اطلاعاتی را با ماشین ضد سانسور اطلاعاتی بگیرد.
Youtube که برای درازمدت وسیله ای بود برای دیدن ویدئوهای تفریحی و بامزه و فلان اجرای موزیک از فلان هنرمند و از این قبیل، اینک بصورت شاهراهی اطلاعاتی مملو از فیلم هایی است که از ایران می رسد و خوبی کار آنکه این فیلم ها محدودیت زمانی ندارند که ادیت شوند و گاه مثل بسیاری از گزارش های رسانه های گروهی از ایران، به صورت شیر بی یال و دم و اشکم درآیند.
Youtube و نقشی که این پدیده بزرگ عصر ما دارد ایفا می کند نشان می دهد که تصویر HD و شفاف با رنگ همچون رنگ حقیقی برای مبادله اطلاعات میان مردم لازم نیست و یک فیلم گرفته شده با یک تلفن همراه با همه بالا و پایین پریدن تصاویر و کیفیت تار تصویری گاه آنچنان گویا به مخاطب اطلاعات میرساند که انگار خود در صحنه است و از زاویه دید این تلفن به دست شاهد کتک خوردن این زن و یا تلافی مردم و فرار آن باتون بدست است.
Youtube و google همین امروز ترجمه برای بازگرداندن اطلاعات از فارسی به انگلیسی نیز به کار خود افزوده اند که استفاده از این شاهراه های اطلاعاتی مختص فارسی زبان ها نباشد و در این دهکده جهانی، هیچکس بی خبر از آنچه بر همنوع او در هر گوشه دنیا که باشد، از کوچه ای در تهران یا خیابانی در تبریز و پشت بامی در اصفهان و گذرگاهی در شیراز، نماند. و در این انقلاب اطلاعاتی تصور من آنست که نام ایران به عنوان محلی که اولین آزمایش ارتباط همگانی مردم به طور دسته جمعی و جهانی، در آن با موفقیت انجام شد و می شود، در تاریخ پیوند مردم با مردم به ثبت خواهد رسید.
و در این پیوند مردم با مردم که حاصلش هماهنگی و همسویی مردم در اصفهان و واشنگتن و پاریس و لس آنجلس و تهران و ... است، نقش رسانه های گروهی تنها منعکس کردن این اطلاعات و نه به دست آوردن آن است. این که آیا این رسانه های گروهی این اطلاعات را در اختیار بینندگان و خوانندگان خود می گذارند یا نه ؟ پاسخ این است که اگر بگذارند که فبها و اگر هم نگذارند باز مسئله ای نیست و این انقلاب عظیم اطلاعاتی مثل موجی خروشان آنچنان نیرومند و از هر گوشه می رسد که رسانه های گروهی نیز باید یا در مسیر آن پیش روند و یا زیر موج پرقدرت آن از پا درآیند.
و اما آنزمان که اطلاعات این چنین از هر گوشه و کنار و آشکار و خفا، به من و به تو میرسد، به عنوان آدمی که قدرت تمیز و تشخیص دارد، باید در مورد آن قضاوت کنیم و قضاوت من و تو نیز باید آشکار و شفاف باشد و تکلیفمان را روشن کنیم چرا که قضاوت من و تو نیز در این انقلاب اطلاعاتی پنهان نمی ماند. من و تو باید معلوم کنیم با این اطلاعات میخواهیم چه کنیم ؟

۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

و در اینسو – روز یکصد و سی و سوم

در اینسو، در آمریکا، خبرهای ایران و حرکت عظیم مردم در قالبی آرام اما مداوم و پا بر جا، صفحات اول همه روزنامه های معتبر و دقایق متوالی اخبار و تفسیر تلویزیون ها را به خود اختصاص داده است.
مردم آمریکا که در سال های اخیر آگاهیشان از ایران بیشتر به حرف های جنجالی رهبران ایران و هولوکاست و مسئله اتمی و از این قبیل منحصر می شده، اینک چشم بر ایرانی گشوده اند که پیشتر ندیده اند. مردمانی که پای حرفشان ایستاده اند که «رای من کو» و در مجموع حرف آرام اما مداوم را بالاتر و فراگیرتر از هر فریاد نامفهوم یافته اند.
و این مردم آمریکا که امروز به جای صحبت های مقامات ایرانی، ایرانی ها را در قالب مردمانی متمدن و منطقی یا با چشم خود و یا از دید خبرنگاران خود مشاهده می کنند به هر ایرانی و ایرانی تباری که سراغ دارند رجوع می کنند و می پرسند، ما چکار می توانیم بکنیم؟ چکار می توانیم بکنیم که به این مردم، به این همنوعان آگاه و هشیار خود کمک کرده باشیم بدون آنکه کارشان را خراب کنیم؟
ایرانی و ایرانی تبارهای آمریکا که اکثریتشان را نیز جوان ها تشکیل می دهند، به جنبشی موازی با مردم در درون ایران دست زده اند که خودجوش است و بی رهبر. این ها را در شهرهای مختلف آمریکا می توانی هر روزه ببینی و رنگ سبز و پیراهن سبز که برای همه ناظران، آشکارا پیام همبستگی آنها را با ایرانیان درون ایران بازگو می کند. و در جمع هر روزه و راهپیمائی های هر روزه اینان که از واشنگتن تا جنوب کالیفرنیا ادامه دارد می توانی آمریکائی های بسیاری را نیز ببینی که با اینان همدوش گام بر می دارند.
حالا اگر اسم این حرکت خودجوش و حمایت آمریکائی ها (مردم آمریکا را می گویم) می گذارند، دخالت آمریکا در امور ایران، قضاوتش را می گذارم به عهده تو.
وقتی نوبت به دولت آمریکا می رسد و واکنش دولت اوباما به رویداد انتخابات و پیامدهای آن در ایران، پرزیدنت اوباما ظاهراً روشی را برگزیده است که بهانه به دست حکومت ایران ندهد که مارک آمریکائی بر مردمان معترض در ایران بزنند. او معتقد است که تصمیم ایرانی ها باید تعیین کننده سرنوشت آنها باشد.
روزنامه واشنگتن پست امروز در تفسیری تحت عنوان «تلاش سخت دولت آمریکا برای واکنشی مناسب در قبال ایران» به این مشکل اشاره می کند که دخالت دولت آمریکا می تواند شانس گفتگوی آینده را با ایران به خطر اندازد، چه آنکه ارزیابی دولت از وضعیت قدرت در ایران (حداقل تا امروز) این است که قدرت واقعی در دست آقای خامنه ای است و نه کسی که رئیس جمهور می شود.
این البته تفسیر و برداشت Glen Kessler نویسنده واشنگتن پست است و اگر هم تا هفته پیش معتبر بود و با وضعیت و ساختار قدرت در ایران جور در می آمد، اما در این روز یعنی شش روز بعد از انتخابات و عدم پذیرش نتیجه آن از سوی این جماعت عظیم ایرانیان، شاید این برداشت آقای کسلر هم برداشتی کهنه و از اعتبار افتاده باشد. و این گرفتاری همه مفسرین و تحلیلگران مسائل ایران است که به دینامیزم و تغییر لحظه به لحظه ای که در جلو چشمشان رخ می دهد نگاه نمی کنند و تنها به حافظه دیروز خود برای تحلیل مسئله امروز توجه دارند.
در ایران امروز از دید من که دیدی کاملاً شخصی است، معادله قدرت آنچنان در حال تغییر است که شاید دیگر نتوان کسی را قدرت بلامنازع پنداشت. کسی را نه، اما مردم را آری. چون تا آنجا که عقل من کار می کند قدرتی بالاتر و عظیم تر و بلا منازع تر از قدرت مردم وجود ندارد و مردم در هر سرزمینی، در هر کشوری، از دارا گرفته تا ندار و میان حال، اگر بخواهند و بدانند، حرف آخر را سرانجام خواهند زد. این را هر کس که عقلش برسد روزی خواهد دانست و آن هم که عقلش نرسد سرانجام خواهد پذیرفت.

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

اگر ندانستیم چرا، بگوئیم چگونه – روز یکصد و سی و دوم

بنده از همین اول مطلب و خط اول از حضور همه اساتید جامعه شناس و سیاست مدار و سیاست پیشه و همه کارشناسان و متخصصین مردم شناسی عذرخواهی می کنم اگر خدای نا کرده حرف من باعث تکدر خاطرشان شود، در حالیکه همه احترام دنیا را برای آنها دارم. اما می خواهم بگویم که در این سی ساله و حتی سال های پیشتر از آن، هرگز حداقل در مورد واکنش های احتمالی جامعه ایران، ارزیابیشان درست از آب درنیامد، یا اگر درست از آب درآمده به گوش من نرسیده.
اینکه جامعه ایران چگونه ممکن است به حرکتی عظیم دست زند، فراتر از درگیری های چند ده نفری و چند صد نفری، موضوع صحبت و تحقیق و پیش گوئی بسیار سیاستمداران کارآزموده، بسیار متخصصین روانشناسی جامعه، جامعه شناسان، اقتصاد دانان، اساتید بنام دانشگاهی و مردمان با تجربه نسل گذشته بوده است و در جوار اینان آدم های غیر متخصص هم البته فراوان، اما هرچه گفتند و گفتند، واکنش جامعه به گونه ای دیگر بود و هیچکدام از محرک های اقتصادی و سیاسی که معمولاً در کتاب ها و رساله های متعدد آمده، در مورد جامعه ایران، چه در مورد آنکه در گذشته چرا چنین کرد و چه آنکه در آینده چه خواهد کرد، پاسخگو نبود. همچنان که حرکت امروز جامعه ایران نیز به این گونه که رخ داده و به این گونه که پیش می رود، پیش بینی نشده بود.
تصورم این است که این روند به سال های بسیار دورتر از انقلاب ۵۷ بر می گردد، و همیشه این شمارش های معکوس متخصصین آغاز می شده و به صفر می رسیده و سیاستمداری و کارشناسی دیگر شمارش معکوسی را دوباره آغاز می کرده، تا سال های سال. و رخداد ۱۳۵۷ پیش می آید که حتی امروز و بعد از صدها کتاب و هزاران مقاله که در مورد آن نگاشته شده، در میان اهل فن و یا عامه مردم حتی اتفاق نظری در مورد آنکه آن رخداد را چه باید نامید وجود ندارد چه رسد به پاسخی مورد تائید همگان که چرا؟
بسیار دلیل های قانع کننده روی کاغذ آورده شده و آورده می شود اما هیچکدام از این دلایل لزوماً در جوامع دیگر انقلاب به وجود نیاورده است. من در این سی ساله می خواهید با چند تن متخصص و کارشناسان، تحصیل کرده و عامی، سیاستمدار و فعال سیاسی، جامعه شناس و روانشناس گفتگو و مصاحبه کرده باشم، در مورد آنچه شد و چرا شد؟ و آنچه خواهد شد چگونه خواهد بود و چگونه خواهد شد؟
آنچه در این ایام دراز و این سال ها شنیدم، از آنان که بسیاریشان خود نه همچون من، در قلب حادثه بودند، انگار تنها بخشی از تصویر و بخشی از پاسخ بود و چیزی کم داشت و چیزی کم دارد. انگار هر جامعه انسانی نقطه جوشی دارد مختص به خود و متفاوت با دیگر جوامع و رسیدن به این نقطه نیز به یک عامل و دو عامل محدود نمی شود. اما ظاهراً یک عامل در یک مقطع زمانی عوامل دیگر را فعال می کند به صورتی که این عامل با دلیل حادثه اشتباه گرفته می شود. درست نظیر عواملی که هر کس در توجیه انقلاب ۱۳۵۷ گفته و نوشته است.
اما ما اگر در تحلیل نهائی کم آورده ایم، اگر درست سر در نیاورده ایم که محرک و مکانیزم حرکت آن زمان چگونه بوده و چرا، روا نیست در روایت حکایت خطا کنیم که فایده اش برای این نسل باشد که خود امروز درون گود است و از بیرون (همچون من) نظاره نمی کند که گامش را به قاعده تر از نسل سی سال پیش بردارد. مثلاً در این روایت باید گفته شود که در حرکت آن زمان، اگر نمی دانیم چگونه به وجود آمد حداقل باید بگوئیم از کی «موج سوارها» آمدند؟ و چگونه آمدند؟ و چگونه سوار بر موج شدند؟ اگر همین قضیه را همگان و در صدر همه روزنامه نگاران و ژورنالیست های آن زمان با رجوع به حافظه مخدوش نشده به خواب و خیال، به درستی روایت کنند، حداقل وجدانی آسوده خواهند داشت که اگر علت حادثه را نیافتند، خود حادثه را آگاهانه به نسل بعد گزارش کردند تا این نسل با ذهنی بازتر پاسخ این چرا را بیابد که راهگشای هر گامی که امروز بر می دارد باشد.
*** بچه های درون ایران از من خواسته اند تا این پیامشان را به گوش شما برسانم که حالا که لینک Yahoo نیز مسدود شده از لینک زیر استفاده کنید.
آنها که یاهو مسنجر ۹ دارند از طریق:
http://upload.iranblog.com/6/1245232081.jpg
و اگر یاهو مسنجر ۸ دارید از طریق:
http://myup.ir/files/0oz1zogh2w0vgw1bvq1.jpg

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

انتخاب میان خبرنگار مسئول یا راوی احیاناً نامسئول – روز یکصد و سی و یکم

تا دیروز نگاه من به سوی ایران و آنچه اینک در ایران می گذرد، بیشتر از دریچه گزارش گزارشگران بین المللی بود که رفته بودند تا به انتخابات ایران پوشش خبری بدهند و بازگردند، اما ابعاد عظیم ماجراهای بعد از انتخابات و پیامدهای خشونت بار آن، آنان را در همانجا ماندگار کرده، تا ظاهراً آن وقت که حضورشان را در ایران تحمل کنند و عذرشان را نخواهند.
اما امروز وضعیت دیگریست و در این دگرگونی هائی که هر لحظه رخ می دهد، این روزنه و دریچه حداقل به آشکاری دیروز، رویدادها را نشان نمی دهد.
CNN که پوشش خبری گسترده و لحظه به لحظه ای از حوادث و راهپیمائی و تظاهرات دیروز داشت، امروز ظاهراً همچون دیگر رسانه های بین المللی اجازه پوشش حوادث و تظاهرات را نیافته و باید قاعدتاً حوادث ایران را از طریق نقل خبرها و فیلم های تلویزیون دولتی گزارش کند. اما آیا این ممانعت از پوشش خبری خبرنگاران خارجی مانع از درز اخبار شده است؟ آیا CNN و دیگر رسانه های خبری با پخش فیلم ها و گزارش های تلویزیون دولتی اخبار ایران را آنسان گزارش می کنند که دولت جمهوری اسلامی می خواهد؟
پاسخ «خیر» است. آنچه امروز در CNN و دیگر رسانه ها دیده می شود و دریچه نگاه من به ایران می شود، فیلم هائی از طریق تلفن های همراه و پیام های اینترنتی و پیغام های نوشته شده تلفنی است که برقراری سانسور را در این شرایط و این احوال به امری عبث و مضحک تبدیل می کند. اما آنکه برای خبرنگار و ژورنالیست سانسور وضع می کند، توجه ندارد که یک منبع مسئول خبری را دارد تبدیل می کند به صدها و شاید هزاران منابع بعضاً نامسئول که می تواند حقیقت و غیر حقیقت را در این طوفان خبرها، به جامعه جهانی تحویل دهد، بی آنکه تعهدی داشته باشد. و تصویر بی کنترل از سوی این همه منابع بعضاً نا مسئول می تواند به مراتب برای آنکه از گزارش خبرها و انعکاس آنها در جهان می هراسد، زیانبارتر شود.
اگر فلان خبرگزاری صاحب اسم واعتبار به دنبال خبری است که قابل تائید باشد وگرنه به احترام اسم و اعتبارش وسوسه نشده و از خبر آن می گذرد. این قید و بند برای اگر نه همگان اما برای تعدادی که احساسات بر آنها در این جو پر جوش و خروش غلبه کرده است، وجود ندارد.
این همان نکته ایست که باید هر حاکم دنیای امروز بداند و دریابد و درس بگیرد که هر چه دیوار سانسور را بلندتر کند، هجوم شایعات و خبرهای غیر قابل تائید نیز بیشتر و انبوه تر می شود و تازه زمانی که سانسورچی متوجه عظمت فاجعه شود. و به جبران آن بکوشد، همچون حکایت چوپان دروغگو کسی نه به سخنش و نه به آنچه به عنوان خبر در برابر دیدگان خبرگزاری ها می گذارد، اطمینان خواهد کرد.
در مجموع دوست من تصاویری که من دیروز در تلویزیون ها دیدم، امروز نه تنها محو نشد که تصاویر از هر گوشه و کنار و هر منازعه و تیراندازی و مرافعه و حمل این زخمی و آن مصدوم که به وسیله مردم مخابره شده بود جای آن را گرفت. تصاویری که هیچ خبرنگار و هیچ خبرگزاری نمی توانست همگی را دیده، فیلمش را ضبط کند و به جهانیان نشان دهد. بنا بر این از آنجا که در دنیای امروز و عصر تبادل اطلاعات، گریز از درز و درج خبر ممکن نیست. دو راه باقی می ماند، یا اجازه دادن به خبرنگاران مسئول که ببینند و صادقانه بد و خوبش را گزارش کنند و یا طرف شدن با صدها راوی که لزوماً همگی پای بندند به قواعد ژورنالیستی و خبرنگاری مرسوم و متداول نیستند.

۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

از درون ایران و برون از ایران – روز یکصد و سی ام

صفحه اول هر دو روزنامه واشنگتن پست و نیویورک تایمز، امروز عکسی چاپ شده که منبع آن آسوشیتدپرس است و چهار لباس شخصی را نشان می دهد که با سلاحی نه آنچنان شخصی!!! یعنی با باتوم به جان مردی افتاده اند که روی زمین افتاده و سعی می کند چشم و صورتش را از ضربات باتوم حفظ کند. خانم مسنی نیز در این عکس دیده می شود که بیاری این مرد از پا درآمده شتافته و با یکی از باتوم به دست ها رو در روست. این لحظه منجمد شده بر تصویر، نه سرنوشت آنکه بر زمین افتاده و نه عاقبت زنی که بیاری او و به مقابله با لباس شخصی باتوم به دست شتافته را مشخص می کند، اما گویای تصویری بزرگ تر است از آنچه ساعاتی پیش در ایران میگذشت، یعنی ظاهراً اعتراض مردمی که می پرسند رأی من کو و مقابله با آنها توسط کسانی که معلوم نیست، جزو کدام گروه نیروهای انتظامی باید طبقه بندی شوند.
اما در دنیای متحول و دستخوش هر لحظه دگرگونی، آنچه در تلویزیون های آمریکا از تظاهرات آرام و سیلی عظیم از جمعیت نشان داده می شود، نشان دهنده تغییریست که در همین چند ساعته رخ داده، یعنی مردم که آرام اما با هم به راه افتاده اند و نظام که صلاح در اجتناب از درگیری با آنان دیده است، با آنکه انجام این راهپیمائی ممنوع اعلام شده بود.
آنچه من در این دو روزه می خوانم و می بینم و می شنوم، مربوط به ایرانی ها در قلب حادثه است، اما آنچه من می بینم و تو نیز باید از آن بشنوی حکایت ایرانیان بیرون از مرزهای ایران و ساکنین دنیای آزاد است.
در همین شهر واشنگتن، دیروز صدها نفر که اکثریت قاطعشان هم جوانها بودند، به راهپیمائی و اعتراض پرداخته بودند و در لس آنجلس باز هم بیشتر جوان ها به طور خودجوش با تعدادی بیشتر از هزار نفر گرد آمده بودند و به حمایت از ایرانیان داخل ایران شعار سر می دادند و سعی داشتند آنچه را از داخل ایران از طریق اینترنت و facebook و تلفن و دیگر راههای ارتباطی میان جوانان، شنیده اند، به گوش جهانیان و همینطور به گوش یکدیگر برسانند. در سانفرانسیسکو، لندن، پاریس، استکهلم و بسیار شهرهای دیگر اروپا، این حرکت خودجوش ایرانی ها مشهود است و رسانه های غربی نیز همچنان که دوربین ها را روی ایران و بیشتر تهران متمرکز کرده اند، دارند متوجه می شوند که جمعیتی قابل توجه از ایرانیان که سال ها بود عطای هر تظاهراتی را به لقایش بخشیده بودند، این بار با چهره ای بسیار جوان تر از جمعیت آشنای سابق، سعی دارند تا خود را با موج جوان های داخل ایران همگام و همراه سازند.
خیلی از این جوان های ایرانی تبار که امروز به حمایت از مردم معترض در ایران پرداخته اند، شاید هنوز ایران را هم ندیده باشند، اما همیشه آن را از آن خود پنداشته اند، چرا که خانه هائی که در آن بزرگ شده اند، به خلاف همه تبلیغاتی که از بی خبری آنها از ایران گفته شده، روزی را بدون نام ایران به شب نرسانده اند. این ها را که من در اینجا می بینم، حافظه شان از کینه های تاریخی، نسل گذشته پاک است، پس حرفشان را راحت تر و بی دردسرتر می زنند و هدفشان را هم بدون پیچ و خم های عقیدتی گذشتگان، روشن بیان می کنند. این هدف بی شیله پیله و آشکار آزادی و دموکراسی بی قید و شرط در قالب یک جامعه متمدن و آگاه است.
و در ایران، یکبار دیگر به CNN نگاه می کنم که جمعیتی را نشان می دهد که در این سی ساله نظیر و مانندش دیده نشده بود. و بعد ايمیلی به دستم می رسد از بهمن که برایم نوشته، اینها آمدند ادای دموکراسی را درآورند، حالا متوجه می شوند که دموکراسی، حتی اگر کسی بخواهد ادای آن را هم درآورد، می تواند راهگشای عبور از کوره راه هائی باشد که در این سی ساله کسی جرات گام نهادن بر آنها را نیافته بود.
و تیتری که زیر فیلم های خبری یکی از تلویزیون ها می بینم، این است: Democracy, Iranian style
دموکراسی بسبک ایران.