۱۳۸۸ فروردین ۱۳, پنجشنبه

حکایت سی ساله آمریکا و ایران – روز هشتاد و سوم

مهران ایرانی میپرسد، آیا ایران و آمریکا روابطشان بهبود خواهد یافت؟ و اگر جواب مثبت است در این صورت آیا این به زیان مردم و حقوق بشر در ایران و جهان نخواهد بود؟
در پاسخ به این سوال حداقل در مورد ایرانیان دور از ایران میدانم که همچنان سی سال است دارند با هم مناظره میکنند و خیلی وقتها هم بجای گوش کردن به استدلال یکدیگر با نثار تهمتی به طرف مقابل، بحثشان موقتاً قطع میشود تا نوبت بعدی.
این مناظره یا مجادله به حالتی رسیده مثل همان قضیه شرکت یا عدم شرکت در انتخابات، که گروهی میگویند شرکت در انتخابات در حکم تایید مجموعه نظام حاکم و همه کارها و اصول آنست و گروهی که میگویند کنار نشستن از انتخابات حتی در شرایط کنونی نیز باعث روی کار آمدن بدتر از بدها میشود.
مناظره و مجادله طرفداران برقراری گفتگو و روابط میان ایران و آمریکا نیز چیزی شبیه همین است. آنها که مخالف هرگونه ارتباط هستند، استدلال میکنند که ایران اگر با آمریکا روابط برقرار کند، نظام حاکم کنونی، تا ابدالدهر ماندگار خواهد شد و در پناه این ارتباط، مشروعیتی خواهد یافت که کسی جلودارش نخواهد بود.
طرفداران ارتباط، استدلال میکنند که مگر سی سال گذشته که آمریکا با ایران ارتباطشان قطع شده، تغییری در وضعیت داده است؟ آنان کوبا را مثال میزنند که بدون داشتن روابط با آمریکا حکومیت فیدل کاسترو پنجاه سالیت که مانده و تغییر نیافته است.
در حالیکه این بحث سی سال همچنان ادامه دارد به بخش دیگر سوال مهران نیز باید نگریست که میگوید آیا ارتباط ایران و آمریکا به زیان مردم و وضعیت حقوق بشر در جهان نخواهد بود؟
منظور اینست که به این ترتیب، شما یک کارت سفید به رژیم ایران خواهید داد که در حکم تائید کارنامه حکومت در موارد آشکار نقض حقوق بشر و سلب حقوق اولیه انسانها، مثل حق آزادی مذهب و آزادی بیان و آزادی اندیشه است. و استدلال طرف مقابل آنست که برعکس، آن زمان که نظام حاکم با دنیا در ارتباط باشد، دیگر قادر نخواهد بود هر ظلم و ستم به شهروندان خود را با کلام «چاردیواری و اختیاری» مشروع جلوه دهد و چشم و گوش در برابر اعتراض جهانی ببندد. و هر بار که اقلیتی را به خاطر مذهب و باور یا دانشجوئی را به خاطر ابراز عقیده، یا راننده اتوبوسی را به خاطر اعتراض به وضعیت معاش و زندگی، یا زنی را به خاطر پیدا شدن یک سانتی متر مو، مورد آزار و اذیت قرار میدهد، تردیدی به خود راه خواهد داد که زیر نورافکن افکار عمومی دنیاست.
و باز در حالیکه این بحث ها میان ایرانیان رواج دارد، در میان بخشی از جامعه آمریکا نیز به نوعی این مناظره رواج داشته است و درازایش به سی سال کشیده است. تا این زمان که پرزیدنت اوباما میاید و هراسی از گفتگو با هیچکس ندارد. او دست به سوی کلیت ایران دراز میکند، چرا که میداند در جاده صعب العبوری که اینک در برابر بشریت قرار گرفته است همدلی و همیاری تمامی بشریت لازم است و حرکت این کاروان با شعار و ستیزه جوئی شتابی را که لازمه گذراز این سنگلاخ است نخواهد یافت.
قضاوت آخر هم به عهده خود توست.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بهارلو جان جمهوری اسلامی ثابت کرده که جز زبون زور زبون دیگری رو نمی فهمه. ولی از اون طرف هم زرنگه. با وجود ایدئولوژی ضد آمریکایی و اسرائیلی که تو ذاتشه دنبال معامله ای با دولت اوباماست که نفع اقصادیش رو از آمریکا ببره ولی از لحاظ سیاسی آمریکا نه تو ایران سفارت داشته باشه نه رابطه سیاسی آنچنان، چون می دونه حتی با گرفتن تمامی شرطهایی که خامنه ای گفت تو مشهد رابطه کامل با آمریکا و عدم دشمنیش با اسراییل یعنی نفی هویتش. اون حکومت دیگه فقط اسمش جمهوری اسلامیه از دید اونا. من نگرانیم از اینه که اوباما (که به نظرم داره به آخوندا ایمپرشن یه قدرت ضعیف و محتاج به رابطه با جمهوری اسلامی رو می ده حداقل از دید اونا) در قبال برنامه اتمی ایران با جمهوری اسلامی دست به یه گرند بارگن بزنه. البته مطمئنم اگه جمهوری اسلامی همون عقربی باشه که تو این سی سال بوده بالاخره نیشش رو به اوباما خواهد زد همانطور که تو انفجار خبر عربستان به کلینتون زد. نیش عقرب نه از ره کین است. اقتضای طبیعتش این است. اوباما این رو به تجربه در خواهد یافت.