۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

وقتی در نباشد دریچه، و آن نیز نباشد روزنه – روز یکصد و سی و ششم

وقتی حکومتی همه راههای ارتباط خبری را به جز اعلامیه های رسمی دولتی به روی دنیا می بندد، طبیعتاً دنیا باید از هر راهی که می تواند خبری از پشت حصار اطلاعاتی بجوید، حتی اگر روش دریافت و گزارش آن به شیوه معمول ژورنالیسم روزانه و متداول در دنیای آزاد نباشد.
چنین است که ارتباط من و تو از این سوی دنیا تا آن سو به لطف تکنولوژی میسر می گردد که حتی از پشت حصار اطلاعاتی که در اطراف ایران کشیده شده می گذرد و به من می رسد و به رسانه های گروهی دنیای آزاد که این تصاویر و فیلم ها و نوشته های درز کرده از پشت دیوار نامعلول و نامعقول اطلاعاتی را در روزنامه ها و رادیو و تلویزیون های خود نقل می کنند.
یقیناً همه آنچه از پشت دیوار درز می کند را نمی توان بی چون و چرا بعنوان خبر موثق پذیرفت، و رسانه های گروهی دنیای آزاد نیز سخت در تلاشند تا ميان خبر موثق و شایعه و نقل قول های ناموثق تمیز قائل شوند. خیلی وقت ها هم می توانند و می توانیم و پاره ای وقت ها هم احیاناً نه.
اما گله را باید از که کرد؟ از او که بیست و سه خبرنگار و روزنامه نویس را زندانی می کند و خبرنگاران خارجی را یا اخراج و یا در محل اقامت خود خانه نشین می کند و مانع رویت و روایت خبر می شود یا از رسانه ای که باید از میان صدها فیلم و عکس و اطلاعیه که روزانه می رسد، آنسان که عقل و تجربه اش حکم می کند خبرهای درست و موثق را برگزیند؟
جالب آنکه این رسانه ها با وجود همه محدودیت هائی که برای جریان آزاد خبر و در حقیقت مسدود سازی جریان آزاد خبر در ایران صورت گرفته، گله ای نمی کنند و کارشان را می کنند حالا از در نشد از پنجره، آن هم نشد از روزنه.
اما آنکه گله می کند و متهم می کند کسی است که خود همه توان را برای مسدود ساختن جریان آزاد خبر بکار برده و آنوقت انگشت اتهام به سوی رسانه ها دراز می کند، که مثلاً اخبارشان نادرست و یا تحریک کننده است. اما تصور می کنم کلافگی و عصبانیت در حقیقت از این باشد که چرا با این همه تدابیر امنیتی و اطلاعاتی و تکنولوژیکی و غیره، باز هم، «مرگ ندا» در برابر چشمان کل جامعه بشریت به تماشا گذاشته می شود و کشتن ندا منجر به خاموشی صدا نمی شود؟
کلافگی از آنجا می آید که خاموش شدن آن «ندا» صدها هزار «ندا» را در میان ایرانیان و غیر ایرانیان و ساکنان دنیای آزاد زنده ساخته، که صدایشان هم از پس آن دیوار به این سو می آید و هم از این سو به آن سو.
در ایمیلی از آریا نوشته شده در اخبار تلویزیون دولتی در ایران چند نفر را بعنوان بازداشت شده ها جلوی دوربین آورده بودند که گفته اند تحت تاثیر صدای آمریکا و بی بی سی در راه پیمائی ها شرکت کرده و اظهار ندامت می کرده اند. در میان آنها به گفته آریا، خانمی هم بوده که گفته تحت تاثیر بی بی سی، در راه پیمائی شرکت داشته و در کیف خود نارنجک جنگی داشته است!!
و از پس آن دیوار صدها و هزاران تصویر می رسد، از هنگامه ای که نشان نمی دهند، در آن مجالی برای تحت تاثیر این رسانه و آن رسانه قرار گرفتن باشد.
حالا تکلیف CNN و ABC و NBC و تلویزیون فرانسه و FOX و ژاپن و غیره چه می شود؟
می دانم که هضم این قضیه ممکن است برای کسانی که معنای دنیای آزاد و مبادله آزادانه اطلاعات را نمی دانند مشکل و شاید ناممکن باشد. همچنان که برژنف، رهبر شوروی، در هنگامه واترگیت در آمریکا، با ناباوری می پرسد، خوب حالا مگر چه شده که این همه بابت آن قیل و قال می کنند؟
هضم اینکه در دنیای آزاد اختیار رسانه ها، حتی از نوع به اصطلاح دولتی که هزینه اش را دولت بپردازد، به دست دولت نیست و در این رسانه ها ژورنالیست هائی متعهد وجود دارند که حتی اگر دولت هم بخواهد، حاضر به تمکین از آن و کنار گذاردن اصول کاری حاکم بر عمل یک ژورنالست نیستند.
و حال که به اینجا رسیدیم این را هم برایت بگویم که حرف پرزیدنت اوباما، امروز هم آن بود، که می داند با همه خویشتن داری که در مورد ماجرای ایران به خرج داده باز هم همه کاسه کوزه ها را دارند سر آمریکا می شکنند، با این همه اومیگوید که چگونه دنیا از سرکوب مردم در ایران آشفته هست و حکومت ایران باید نخست راه سلوک با مردم خود را یاد بگیرد. او میگوید که به آرمان های آزادی خواهانه مردم ایران احترام می گذارد و به آن ارج می نهد و در کنارشان است. پرزیدنت اوباما اما می خواهد این گزک را به دست کسانی ندهد که از حرف و کلام او برای برچسب زدن و خدشه دار کردن آرمان های آزادی خواهانه ایرانیان استفاده کنند.
این را هم گفتم که فردا، این گفته ها را وارونه برایت نقل نکنند.

هیچ نظری موجود نیست: