۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

متمم پنجم قانون اساسی آمريکا و دنيای امروز – روز يکصد و پنجاه و هشتم

طبق متمم پنجم قانون اساسی آمريکا، هيچ فردی ناچار نيست به سئوالی پاسخ دهد که سبب مجرم قلمداد شدن او در جنايت و يا خلافکاری باشد. يعنی در حقيقت شهادت فرد عليه خود فرد اگر منجر به مجرم شناخته شدن او گردد بی اعتبار است.
يعنی اگر تو را و مرا بياورند جلوی دوربين و به هر جرم و جنايتی اعتراف کنيم از اين اعتراف نمی توان عليه من و تو در ثبوت جرممان استفاده کرد.
اينکه اين قانون از کجا آمده و چرا آمده، مشخص است که پدران بنيانگذار اين سرزمين که نيک از سيستم تفتيش عقايد و اعتراف گيريهای قرون پيشين در اروپا آگاه بودند و ميدانستند اين اعتراف گيری ها چگونه و با چه روش هائی انجام شده، در حقيقت با گنجاندن اين اصل درخشان در قانون اساسی اين مملکت دست هر اعتراف گير و شنکنجه گری را راحت بسته اند.
و حکومت در مقابل سپری بنام قانون قرار ميگيرد که فلسفه وجوديش حفظ حقوق يک يک شهروندان سرزمين است.
وقتی اين قانون تضمين ميکند که نمی توان از شهادت يکنفر عليه خود او استفاده کرد (مگر در چارچوب بسيار مشخص قانونی) خود بخود حکومت به خودش زحمت نميدهد به کار عبثی مثل اعتراف گيری متوسل شود که ميدانيد شيوه مرسوم بسياری از سرزمين ها در همين عصر کنونی است.
بنابراين، يک دادستان بيهوده بدنبال مونتاژ فيلم و نمايش اعتراف کسی نميرود چون هر رئيس دادگاهی چشم بسته اين چنين اعترافات در خلوت گرفته شده ای را به سطل زباله ميريزد و ميتواند بر همين روال اصولأ محاکمه متهم را که بر اساس چنين شواهدی به دادگاه کشيده شده است غيرقانونی و ملغی اعلام کند.
اما چگونه است که اين شيوه شهادت فرد عليه خود او که دنيا بخوبی ميداند چگونه و با چه روش هائی انجام ميگيرد، همچنان در بسياری از ممالکی که معرف حضورت هست رواج دارد و حتی بسبک فيلمهای سينمائی بشارت نمايش قريب الوقوع آن هم داده ميشود. مثل همين اعترافاتی که در ايران قرار است از شهروندان ايرانی بنمايش درآيد.
آيا تصور نمی کنی به سالها و به عصری رسيده باشيم که دنيا و همه تشکيلات دنيائی و حقوق بشری بايد نه فقط نظاره گر که بعنوان بنيادهای مدافع حقوق اوليه انسانها، مدعی دولت های اعتراف گير شوند؟
مدعی باشند و از اين دولت ها بپرسند، اصلأ کاری به جرم و جنايتی که مدعی هستيد اينها مرتکب شده اند نداريم، شما چگونه و با استفاده از چه تکنيک و روشی يک آدم را که تا ديروز برای خودش صحيح و سالم راه ميرفته و به کرده خويش هم مفتخر بوده، آورده ايد که به هر جرم و جنايتی اعتراف ميکند؟
و آيا توسل به اين روشها و شيوه ها ناقص حقوق اوليه انسانی اين فرد نبوده است؟ و اگر بوده شما که زير منشور حقوق بشر سازمان ملل امضاء کرده ايد، بعنوان متخلف بايد پاسخگوی مردم دنيا باشيد.
آيا تصور ميکنی سازمانهای جهانی به اين مرحله که رسيدن به آن تهور و شجاعتی همگانی ميخواهد رسيده اند که فی الواقع نقش وجوديشان دفاع از حقوق انسانهای اين کره خاکی باشد در مقابل حکومت هائی که خود بايد حافظ حقوق آنها باشند؟
در اينکه سازمانهای مسئول جهانی به چنين تهور و تقوائی رسيده باشند شک دارم اما در اينکه مالأ جبر زمان و شرايط، آنان را به اين مرحله برساند شکی ندارم.

۱ نظر:

رسول گفت...

...احسان طبری پس از 50 سال کمونیست بودن در زندان جمهوری اسلامی مسلمان آن هم از نوع شیعه شد.دیگر از آقای ابطحی و دیگران انتظار جز اعتراف به کودتا نمیرود.براستی من هم در این زندانها به هر کیفر خواست اعتراف میکنم شما چطور؟