۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

در ادامه اتفاقی نه چندان ساده - روز یکصد و پنجاه و نهم

حادثه نه چندان ساده دستبند زدن و بازداشت پروفسور «هنری لوئیس گیتز»، استاد سیاه پوست دانشگاه هاروارد در خانه خود او به وسیله پلیس شهر کمبریج همچنان که انتظار میرفت بصورت یک حادثه ساده و منتزع باقی نماند. این حادثه در حقیقت خاکستر از روی آتشی کنار زد که به خاطر مجموعه ای از تعصب ها، پیش داوری ها، حساسیت و دل نازکی ها و تاریخی که حتی اگر بخشودنی باشد فراموش شدنی نیست، در این سرزمین پهناور و متنوع وجود دارد، و اینک جامعه با همین حادثه فرصتی یافته تا در قالب نوعی مناظره ملی آن را اگر نه بسامانی که بقدمی فراتر برد.
امروز قهرمانان این ماجرا، یعنی پروفسور گیتز و سرجوخه پلیس«جیم کراولی» بدعوت پرزیدنت اوباما در کاخ سفید و در حضور رئیس جمهوری آمریکا با هم ملاقات می کنند تا در قالبی متمدنانه و اینک که احساسات تند اولیه فروکش کرده است با سخن گفتن باهم، به جستجوی علت حادثه برآیند، که چه مجموعه عواملی در یک موقعیت خاص، باعث می شود تا پلیسی که همه سوابق او نیز سرشار از وظیفه شناسی و رعایت قانون بوده، به دست استاد ممتاز و مشهوری از دانشگاهی با شهرت عالمگیر هاروارد، در خانه خود او دستبند بزند و او را با خود ببرد.
هر آدم عاقلی می تواند باین نتیجه گیری برسد که هزار راه وجود داشته تا از اتفاقی اینچنین جلوگیری شود، اما انگار هر دو طرف تنها راه های خود را منحصر به یک راه کرده بودند که این حادثه رخ دهد.
زمانی که پرزیدنت اوباما در کنفرانس مطبوعاتی هفته گذشته خود در پاسخ خبرنگاری که خارج از موضوع از او درمورد این حادثه می پرسد، می گوید بگمانش کار پلیس کمبریج احمقانه بوده که آدم مسنی را که با عصا راه می رود در خانه خودش و با علم به اینکه خانه خود اوست دستبند بزند، در حقیقت او نیز به هزار راه ممکن فکر می کرده که میتوانست مانع از رخدادن این حادثه شود.
با این همه اوباما دو روز بعد خود به سرجوخه پلیس کراولی تلفن می کند و از او دلجویی می کند، چرا که نیک می داند، ریشه حادثه ای این چنین به کجا می رسد و چرا می رسد.
او هم از پیش داوری منفی بسیاری از پلیس ها در برخورد با سیاه پوستان آگاه است و هم از حساسیت و دل نازکی سیاهان که گاه حتی پرسشی از پلیس که آیا این خانه که در آن هستی محل سکونت تو است را توهینی بزرگ و نژادپرستانه نسبت به خود تلقی می کنند و فریاد به آسمان بر میاورند.
او همچنین به نوع برخورد «خودمحق بین» و شاید «خودبزرگ بین» بسیاری از پلیس ها بطور کلی در برخورد با افراد جامعه واقف است که پیوسته عاقلان را واداشته که به دیگران نصیحت کنند، سربسر پلیس نگذارید.
پرزیدنت اوباما همچنین واقف است که تا مجموعه این عوامل باقی باشد و در موردش متمدنانه و آگاهانه و بدور از خشم و احساسات گفت و گو نشود، این در همچنان بر روی همین پاشنه خواهد چرخید و حتی حضور مردی چون خود او در بالاترین مکان این مملکت هم قضیه را حل نمی کند و نشانه سامان گرفتن مسئله نژاد و نژادپرستی با پیشینه شرمبار آن نخواهد بود.
بنابراین اوباما در این امر بزرگ نیز امروز ابتکاری تازه را آغاز می کند و گفت و گوی هشیارانه در مورد نژاد و نژادپرستی با همه پیش داوری های مربوط به آن را به سطحی بالاتر و همگانی تر می رساند. او می داند که حادثه نه چندان ساده دو هفته پیش، امروز در یک فرصت تاریخی میتواند، به نقطه عطفی تاریخی تبدیل شود که آیندگان از آن سخن گویند.
و امروز، روز سی ام ژوئیه دو هزارو نه است.

هیچ نظری موجود نیست: