۱۳۸۷ دی ۲۴, سه‌شنبه

روزهای انتظار در سرزمين آمريکا – روز سی و پنجم

سال های زندگی من در اين سرزمين، آمريکا، نزديک به ۳۶ سال است، يعنی سپتامبر ۱۹۷۳ تا امروز که هفته های نخست سال ۲۰۰۹ را تجربه می کنيم.
در اين سالهای دراز اما، هرگز من آمريکا را اين چنين هيجان زده و در انتظار نديده بودم و نديده ام. هرگز نديده بوده ام و نديده ام که در فاصله يک هفته تا شروع کار يک رئيس جمهور، اين چنين انتظار و اشتياقی آمريکا را فرا گيرد. هرگز نديده بودم که اشتياقی اين چنين همه مرزها و خط های حزبی، نژادی، مذهبی، مسلکی، سنی، گروهی، و عقيدتی را در فاصله يک هفته تا آمدن رئيس جمهوری تازه، چنين نا پيدا کرده باشد که جوان و پير و سياه و سفيد و مهاجر و کودک و متعصب مذهبی و بی مذهب و هنرمند و حتی ژورناليست در يک صف و در انتظار باشند که سه شنبه ديگر که می آيد، اين مرد، اين رئيس جمهور تازه، در سخنرانی آغاز ماموريت تاريخی خود، چه خواهد گفت، چرا که سخنان ساعت پيروزی او را در نيمه شب چهارم نوامبر به خاطر دارند که گفت:
"اگر هنوز کسی در ميان شما، شک دارد از اينکه آمريکا مکانی است که همه چيز در آن شدنيست، که هنوز متحير است آيا رويای پايه گزاران سرزمين ما در زمانه ما نيز زنده است، که هنوز قوت دموکراسی ما را زير سوال می برد، امشب پاسخ خود را يافته است."
و باز به خاطر دارند سخنان اين مرد را که در ميانه ترسيم رويای بزرگ خود برای آمريکای سالهای در پيش، غافل از درون و از خانواده و خويش نيست و همسر خود را با افتخار به مردم آمريکا و دنيا معرفی می کند و به دو دختر خود ساشا و ماليا که اينک آمريکا آنها را دختران خود می داند و می خواند، می گويد که عشق او به آن دو ماورای تصور آنهاست و وعده اينکه در کاخ سفيد اين دو نيز به آرزوی خود که داشتن بچه سگيست، خواهند رسيد.
او حکايت " آن نيکسون" زن سياه پوست ۱۰۶ ساله ای را که "تاريکترين و روشن ترين" روز اين سرزمين را شاهد بوده ، گفت که ساعتها در انتظار مانده بود تا خود و با دست خود رای خود را به جمع رای دهندگان آمريکا بيافزايد.
و او، "باراک حسين اوباما" که گفت "من هرگز از ياد نخواهم برد که اين پيروزی به که تعلق دارد. اين پيروزی به شما تعلق دارد، به شما تعلق دارد".
و امروز آمريکا، به عنوان ملتی واحد، به اين مرد "اطمينان" کرده است که اين مرد، اين کشتی عظيم را در دريای بيکرانه آينده، بسوی نيک بختی و آسايش "انسان" نشانه خواهد گرفت.
اين مردم اطمينان يافته اند که پيروزی انتخابات پيروزی خودشان بوده حتی آنها که به اوباما رای ندادند. و باز اين مردم، مردم آمريکا، می دانند دارند پديده ای را تجربه می کنند که برای دهه های دراز آن را نيافته بودند. و اين مردم آمريکا می دانند زمانی که ملتی، مردمی، در هر جای دنيا که باشد پيروزی و بعد هدفی را از آن خود بدانند و نه تحميل شده بر خود، هيچ نيروئي نمی تواند از رسيدن به آن باز داردشان.

۲ نظر:

دانشجويان ايرانی در اتريش گفت...

من اون روز به وقت اتريش تا صبح بيدار بودم (مثل الان که بی خوابی به کلم زده و کتاب خانواده اخترنيک از ايرج پزشکزاد را ميخونم) و انتخابات را دنبال کردم. بعد از اين سخنرانی مو به تنم سيخ شده بود. چه کسی حتی ميتونست تا چند سال پيش فکرش را بکنه که يک سياه پوست سکان امريکا را به دست بگيره.
حسرت و هزار حسرت که در ايران حتی ايرانيانی که خيلی هم از خيلی از اين آقايون ايرانی تر هستند حتی حق تحصيل ندارند. و بعد رييس جمهوری منتخب (!!) ميگه ايران آزاد ترين کشور جهانه.
بماند، تحليل جناب نوری زاده روز بعد از اين ماجرا بنده را متعجب کرد. چنان حالش گرفته شده بود و تشری به اوباما رفت که بيا و ببين! البته مثل اينکه الان ديگه با اين موضوع کنار اومده، ولی بيشتر باب ميلش بود که مک کين بشه (من اینطور فکر ميکنم البته، و چون ايشون چنين انسان آگاهی هستند هم تعجب بنده را به همراه داره)
جناب بهارلو، از اوضاع و احوال خودت بيشتر بنويس!
کجایی؟ خوش ميگذره ينگي دنيا؟

دانشجويان ايرانی در اتريش گفت...

واقعاً بی خوابی کار خودش را کرده!
کتاب جلومه و به جای "نيک اختر" مينوسيم "اختر نيک"
خدا به داد ما "نسل جوان" که ميخوان "آينده ساز" باشن برسه!!!!