۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

مانده در کلاف سر در گم CATCH 22 – روز بيست و سوم

" تو" گاه مرا می کشانی به قلمرويی که شايد بهترين نام برايش قلمرو Catch 22 باشد.
Catch 22 يک واژه با معنايی بسيار گسترده در فرهنگ آمريکايی است که از کتاب معروف Joseph Heller، يک نوول طنز تاريخی الهام می گيرد که در سال ۱۹۶۱ منتشر شد و در قالب طنز ظريف و خنده دار از دنيای ما در سالهای پايانی جنگ جهانی دوم، تشريح می کند که چگونه ما در کلاف سر در گم بحث و منطق بن بست هايی می آفرينيم که رهايی از آن ممکن نيست مگر دوباره از اول آغاز کردن و راهی ديگر برگزيدن.
امروزه واژه Catch 22 به صورت عمومی برای توصيف وضعيت بحث هايی به کار می رود که به مرزی رسيده اند که در پشت آن قلمرو بی حاصلی و بی نتيجه گی است.
در مناظره و يا مجادله ای که ميان ايرانی ها، حداقل آنها که در خارج از ايران هستند، در اين سی ساله در جريان بوده، وضعيت اگر نه دقيقا، که شايد گونه ای رسيدن به Catch 22 باشد. حداقل دو موردش بر می گردد به موضوع موافقين و مخالفين شرکت مردم در انتخابات در ايران. و ديگر ابتدا مناظره و بعد مجادله ميان آنان که معتقدند آمريکا بايد با ايران رابطه برقرار کند يا نه.موافقين شرکت در انتخابات همچنان که می دانيد حرفشان اين است که در ميان همان بد و بدتر بايد بد را برگزيد. در حاليکه مخالفين معتقدند رفتن و رای دادن يعنی قبول نظامی که قبول ندارند و اين رای دادن اين نظام را قادر می سازد تا با استفاده از تعداد زياد رای دهندگان مقبوليت خود را ادعا کند.
در مورد حديث سی ساله رابطه آمريکا با ايران هم باز می رسيم به همين بن بست. يعنی دو گروه که هر دو هم می گويند الفتی با نظام حاکم بر ايران ندارند در برابر هم به استدلالی رسيده اند که آنها را به بن بست رسانده و از آن به بعد چون مباحثه به جايی نرسيده، مجادله را جايگزين آن کرده اند. گروه طرفدار ارتباط آمريکا و ايران می گويند، ايجاد ارتباط باعث می شود که نظام جمهوری اسلامی نتواند به دور از دغدغه به روش "چارديواری و اختياری" خود ادامه دهد. و گروه مخالف (پيش از وارد مرحله متهم کردن گروه ديگر به همکاری با جمهوری اسلامی شدن) معتقدند، ارتباط آمريکا با ايران به نظامی که آنان قبولش ندارند مشروعيتی می بخشد که آن را بيش از پيش ماندگار خواهد ساخت.
سی سال است اين دو گروه پشت اين بن بست مانده و از مباحثه به مجادله کشانده شده اند.
آيا وقتش نيست که به جای ادامه ماندن در اين وضعيت Catch 22، ايرانی های هميشه هشيار، صورت مساله را عوض کنند؟

۳ نظر:

ناشناس گفت...

با عشق و ارادت
درود بر شما جناب بهارلو
بله کش 22 ... به نظر بنده آن گروهی که انتخابات را تحریم می کنند نمی توانند خود را دوستادارن واقعی ایران بدانند . این بدان معنا نیست که ایشان حامی مملکت نمی باشند ولی سوالی اینجا پیش می آید .
- خوب انتخابات را تحریم کردیم ؛ ولی آیا راه دیگری را پیشنهاد می کنید ؟ یا فقط خواهان ورود آمریکا به کشور هستید ؟
دسته ی دوم به نظر من کمی بهتر است (البته در مقایسه ی بد و بدتر این همان بد است) کما اینکه من می دانم که این انتخابات سفارشی می باشد و به قولی پرده به قولی از پیش فرو افتاده ولی این «آزادی» را غنیمت می شمرم و رای می دهم .
- منظور از آزادی ، آزادی فردی است . من می دانم رای من هیچ اثری در انتخاب و یا رد شخص مود نظر ندارد ولی من می توانم ادعا کنم که برای سرنوشت کشورم احترام قائل بودم و به پای صندوق رای رفتم ولی نتوانستم موفق شوم . رای من به زباله ها ریخته می شود ولی اندیشه ی من راکسی نمی تواند به نابودی بکشد مگر شخص خودم .
جناب بهارلو من به این کش 22 میگویم «لابیرنت خیالی یک ذهن بیمار»
با عشق و ارادتی دیگر
مانی

ناشناس گفت...

با سلام
با شما موافقم. آلترناتیو دیگری هم وجود دارد.
در خرداد 76 "عکس العمل" نشان دادیم و با متانت و احترام اصلاحات را آزمودیم. برخلاف سالهای پیش از آن که "منفعل" بودیم و از وجود و احتساب استعفا داده بودیم. امروز اما چاره، راه سومی است، همانا "عمل" کردن. در امتداد "انفعال" و "عکس العمل"؛ برای وادار کردن حاکمیت به عکس العمل، تا سیر تکامل اجتماعی و زندگی معنا یابد.
هم حاکمیت و هم مردم هر دو میدانند که با هم اختلافاتی عمیق دارند. این اختلافات روزی به گسست خواهد انجامید. گسستی سوزنده و ویرانگر، که با توجه به خشم موجود، خشک و تر را با هم خواهد سوخت. یعنی باز هم "عکس العمل" اما این بار غریزی و ایمپالسیو. برای پیشگیری اما، این پتانسیل باید عاقلانه صرف گردد. چگونه، جز اینکه باید خود را باور کرد تا دیگران باورت کنند؟ آیا جز با ادب و احترام از راه دیگری هم میتوان دوباره هموطن را دوست داشت و دوست داشته شد؟ آیا راه دیگری هست که بتوان روح امید را به اجتماع افسرده مان باز دمید؟ آیا نباید به اعتیاد "نه" گفت؟
اینها و چند دیگر، درمان دردهای مشترکی هستند که همه میشناسیمشان اما افسرده و منفعل فقط به آنها مینگریم.
"عمل" اما، به دست گرفتن ابتکار عمل، نافرمانی مدنی و مقاومت منفی است.اگر برگه ی رای مرا دگرگونه می خوانند، اگر در جراید نمیتوان قلم زد، بر "اسکناس" ، این پر تیراژترین نوشته ی کاغذی کشور، که میتوان!
اگر ما خود را باور کنیم، نه تنها حاکمیت، که آمریکا و دنیا هم خواهند دانست باید که را باور کرد...
دوستدار شما
از دانشجویان سال 76؛ 34 ساله ی امروز!

ناشناس گفت...

با سلام
کلاف سردر گم همان توطئه‌ای است که شرکتهای نفتی بر علیه یک ملت کرده‌اند و رساناها نیز حامی ایشان.
میگویید نه دائی جان ناپلوئونی فکر میکنی؟ میپرسم چرا وقتی منوچهر محمدی از صدای آمریکا با آقای ناصر محمدی در انگلستان در میز گرد آمد منوچهر محمدی گفت من از این آقای انگلیسی میترسم؟
بازهم نه؟ میگویم چرا رفسنجانی همان انگلیس است و ام آی سیکس همان شرکتهای نفتی که در خیابان جردن از طریق نمایندگان هندی خود به کارشناسان و مسئولین میگویند شرکت ما جهت عایق بندی شرکتهای نفتی خدمات میدهد.
باز هم نه؟ چرا چندین بار سازمان سیا آقای نوری زاده را به واشنگتن احضار کرد و آقای چالنگی به عنوان متلک به ایشان گفت قرار است کجا بروید؟
باز هم نه؟ میگویم چرا انگلستان ضمانت ایران را عهده دار است و به عنوان مثال پولها از طریق آقای نیلی به آمریکا میرود؟
باز هم نه؟ مجری قدیمی نازنین که سالها از یکطرف حق مردم را اطلاع رسانی میکردی و از طرف دیگر اشائه فرهنگ بترسید حکومت خطرناک است تا هزینه‌ها کنترل گردد و آیا به قول هنرمندان شوخ که در خود صدای آمریکا بشوخی اما جدی میگویند صدای جمهوری اسلامی؟
اما در آخر از حضرتعالی میخواهم یک مطلب به عنوان:
ایران، نفت، چه کسی و چه مکانی بنویسید.
درود بر شما./